سه‌شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۷

تولد مازیار


بدون شرح


........

پ.ن

یاد این افتادم

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است
معیار مهر ورزی مان سنگ بودن است
دیگر چه جای دل خوشی و عشق بازی است
اصلا کدام احمق از این عشق راضی است
این عشق نیست فاجعه قرن آهن است
"من بودنی" که عاقبتش "نیست بودن" است
حالا به حرف های غریبت رسیده ام
فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام
حق با تو بود،از غم غربت شکسته ام
بگذار صادقانه بگویم که خسته ام
بیزارم از تمام رفیقان نا رفیق
اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق
من را به انتظار نبودن کشانده اند
روح مرا به مسند پوچی نشانده اند
تا این برادران ریا کار زنده اند
این گرگ سیرتان جفا کار زنده اند
یعقوب درد می کشد و کور می شود
یوسف همیشه وصله نا جور می شود
اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند
منصور را هر آینه بر دار می زنند
اینجا کسی برای کسی کس نمی شود
حتی عقاب در خور کرکس نمی شود
جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست
حق با تو بود ماندنمان عاقلانه نیست
ما می رویم چون دلمان جای دیگر است
ما می رویم،هر که بماند مخیر است
ما می رویم گر چه ز الطاف دوستان
بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است
دل خوش نمی کنیم به عثمان و مذهبش
در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است
ما می رویم مقصدمان نا مشخص است
هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است
از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم
اینجا که گرگ با سگ گله برادر است
ما می رویم ماندن با درد فاجعه است
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است
دیریست رفته اند امیران قافله
ما مانده ایم و قافله پیران قافله
اینجا دگر چه باب منو پای لنگ نیست
باید شتاب کرد،مجال درنگ نیست
بر درب آفتاب پی باج می رویم
ما هم بدون بال،به معراج می روی

یکشنبه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۷

شما را به خدا


منو با فاحشه های معروف تهران مقایسه کنید

اما نه با کسی که کلمه عشق را با دهان نجس آب نکشیده اش به زبان می آورد

دوشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۷

سفره کوچک خوشبختی


خرده نان های ته سفره خوشبختی ام را هم با هیچ چیز عوض نمی کنم

پ.ن:خوشم میاد که می دونید و حتی پیشنهاد هم نمی دید

دلم گرفته از خیلی ها


میگه:ببین تو چقدر تو زندگیت دوستای نا مناسبی داشتی که بعد از یه مدت مجبور شدی کنارشون بذاری.اما من و ببین.از این جور مسائل هیچوقت نداشتم

خسته نباشی دوست من!منم اگه خودمو تو خونه حبس می کردم و از هر جور رابطه و سلام و احوال پرسی در می رفتم الان مثل تو تنها بودم

حرف تنهایی شد.دو کلام هم واسه یه دوست دیگه

وقتی اینقدر تنها میشی یه کم فکر کن ببین می ارزید تو دوستی های صادقانه اینقدر سیایت خرج کنی و با خودت حال کنی که:بابا من چه کارم درسته