جمعه، مهر ۲۸، ۱۳۸۵

عزیزم جشن میلادت مبارک



روز بیستم اکتبر باید توی تقویم بدرخشد.پاییز همیشه طلاییست.و تو که از قلب مهر متولد شدی.با پاییز آمدی و من عاشق پاییز شدم.باش تا پاییز همیشه خوشرنگ باشد.پرستو ها کوچ می کنند.تو که پرستو نبودی.روز های سرد پشت همین هفته ها هستند و نور شمعی که توی جا شمعی چوبی من روشن است باید دل من را گرم کند
نگو که فقط یک فوت لازم است تا برای همیشه خاموش شود.پاییز باد دارد.باد های سرد.من دستهای کوچکم را دور شمعم می گیرم که خاموش نشود.دستهایم را پس نزن.بیا و تو هم دستهایت را کنار دستهای من بگیر تا با هم مواظب این تنها روشنی اتاق سرد من باشیم.این روزها دستهای کم است.و آهنگهایمان.ما کمیم.من اینجا تنها مانده ام.چرا کمکم نمی کنی؟چرا من را نمی بینی؟سکوتت را دوست ندارم.بیا خاطره هامان را فریاد بزنیم.بیا بدویم مثل قدیم تر ها. و هر کدام زمین خرد،دیگری کمکش کند که دوباره بر خیزد.شاید تو برای دویدن هم پا نخواهی.ولی جاده عمر من پاهای تو را کم میاورد
دوست من!عزیز من!همیشه به یادتم

برای روز میلاد تن خود
من آشفته رو تنها نزاری
برای دیدن باغ نگاهت
میون پیکر شبها نزاری
همه تنهاییا با من رفیقن
منو در حسرت عشقت نزاری
برای روز میلاد تن خود
من و دور از دل و دیدت نزاری
دلم دلتنگ و مهر تو می خواد
دلم رو در پی غم ها نزاری
میام تنها توی قلبت می شینم
منو قلبت رو جایی جا نزاری
عزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نزاری
عزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نزاری
کیارش عزیزم!تولدت مبارک

۲ نظر:

ناشناس گفت...

tavalodet mobarak kiarash jan

ناشناس گفت...

toye in donyay por dardo mosibar,to in paeeze bi mehro mohabat,to in gharni ke ghalba shode ahan,ye gham bar man zade daman,,,khoda toro be man dad

to shodi royay man shirin nanaz,,az hame setarehahy asemon to shodi ghesmate man...ghalbi ke dashat snagii mishodd....