جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵

دیسکو ایرانی


چند شب پیش دیسکوی ایرانی بود
شیدا خیلی مست بود.طوری که موقع رقص چندبار نزدیک بود زمین بخورد.و چه راحت و سبک تمام شب شاد بود.مهم نبود کجاست.با کی می رقصد.چطور می رقصد.فکر تعطیل بود.دنیا تعطیل بود
من قطره ای ننوشیده بودم.به گروهی که می خواستند بنوشند قول داده بودم بعد از دیسکو با ماشین می برمشان خانه.راضی بودم.زندگیم هیچ وقت مثل الان خالی از دوست و پر از مشکل نبوده،اما از هوشیاری خودم راضی بودم.کمتر از بقیه نرقصیدم.کمتر از بقیه نخندیدم. تمام رفتار دوستانم قابل توجیه بود.همه جرات میکردنند و هر حرفی می زدند و هر حرکتی می کردندو هیچ کس نمی گفت بی ادبند.و من باید مواظب می بودم که هر حرفی نزنم و هر حرکتی نکنم.جرم من هوشیاری من بود.اما این مردم همیشه دلیلی برای محکوم کردن من پیدا می کنند.و من هم عادت ندارم نگران حرف مردم باشم
دم صبح با نوا آشنا شدم.فوتبالیسته و خیلی خوب می رقصه.چهار سال تو یه گروه رقص می رقصیده.گوشه ای کنار بار ایستاده بود و نوشابه می نوشید.من و شیدا جلوش می رقصیدیم.از نوشابه اش به ما تعارف کرد.نوشیدیم.شیدا روی پاش بند نبود.تکیه داد به صندلی جلو بار و با نگاهش دنبال دوست پسرش می گشت.گفتم،دست شوییه.الان میاد
نوا دستش را به طرف من دراز کرد و اجازه رقص گرفت.شک کردم که ایرانی باشد.مردهای ایرانی خیلی دریده تر از این حرف ها هستند.حرف نزدم.آهنگ ریتم سالسا داشت.با چند قدم فهمیدم سالسا بلده.پرسیدم تو حتما سالسا بلدی.به آلمانی گفت:تو خیلی زیبایی
پرسیدم ایرانی نیستی
نه-
پس از کجایی؟ترکی؟-
اگه درست حدس نزده بودی میگفتم ایتالیایی یا اسپانیایی هستم-
مردهای ایتالیایی و اسپانیایی ها هم کمتر از ترک ها بد نیستند-
با شیطنت خاصی خندید
پرسید:تو ضد مرد هایی
نه!اما تجربه های بدی داشتم.و مرد هایی که تو دیسکو دنبال-
رابطه می گردند رو خوب می شناسم
حرفت رو قبول دارم.مردها خوکند-
و من ثابت کردم که زنها هم گاهی می تونند خوک باشند

هیچ نظری موجود نیست: