سه‌شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۵

یاد یار مهربان آید همی



وقتی دستام خالی باشه
وقتی باشم عاشق تو
غیر دل چیزی ندارم
که بدونم لایق تو
دلمو از مال دنیا
به تو هدیه داده بودم
با تموم بی پناهی
به تو تکیه داده بودم
هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همرو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هر جا بودم با تو بودم
هر جا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم
...
اگه احساسمو کشتی
اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت
به غریبه سر سپردی
بدون اینو که دل من
شده جادو به طلسمت
یکی هست اینور دنیا
که تو یادش مونده اسمت
...
هر بلایی سرم اومد
همه زجری که کشیدم
همرو به جون خریدم
ولی از تو نبریدم
هر جا بودم با تو بودم
هر جا رفتم تو رو دیدم
تو سبک شدن تو رویا
همه جا به تو رسیدم
.............
دلم برای صدات،وقتی آهنگاشو زمزمه می کردی تنگ شده

جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۵

...



دست و پایم را حس نمی کنم. بدنم سنگینی جسمانی اش را از دست داده و خطوط اندامم در هم ریخته است. انگار ادامه ایوان و درخت ها و بیابان هستم و چشم هایم آویزان از ستاره هاست. چه دورم از همه کس و همه چیز. از ارتباط هندسی اجسام و تناسب معقول اشیا. از شمارش مکرر دقیقه ها و ضریب مطلق اعداد. از رابطه های مزین و فکرهای مدون. از لوح عظیم قانون و کتاب قطور اخلاق. از آداب صحیح زیستن و شیوه بودن. چه دورم از حاکمیت ماده و اصالت تاریخ و حقانیت ثابت ایده ها. از احکام حیض و نفاس و تجلی عقل اول و عالم مثال. چه دورم از جدال شرق با غرب و مستکبر با مستضعف و از آیین طهارت و رسم کفن و دفن و از آنکه می گفت خدا مرده است و آنکه از مرگ هراس داشت و آنکه در انتظار ظهور یک معجزه بود...

جایی دیگر- گلی ترقی

دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

ناهید


ناهید یعنی تنها ستاره آسمان
ناهید یعنی آینه
ناهید یعنی بهترین دوست دنیا
ناهید یعنی خوشمزه ترین لوبیا پلو دنیا
ناهید یعنی خوش طعم ترین سیگار دنیا
ناهید یعنی قهوه داغ ستار باکس کونیگزآله
ناهید یعنی یک وجب رخت خواب با ملحفه های سفید و تمیز
ناهید یعنی همان که دید و دانست و چیزی نگفت
ناهید یعنی همان که تنها نشست که من تنها ننشینم
ناهید یعنی همان که گریه کرد تا من بخندم
ناهید یعنی همان که عقل را برای خود خواست تا من بتوانم دیوانه باشم
ناهید یعنی همان که کلی حرف دارد
ناهید یعنی همان که نوشت و نوشت و پاره کرد
ناهید یعنی همان که سالهاست اتاقی از آن خود ندارد
ناهید یعنی همان که دنبال ذره ای شعور می گردد
ناهید یعنی همه کتاب های خوب دنیا
ناهید یعنی همان که رعوف است و شریف
ناهید یعنی همان که به حرمت سکوت است
ناهید یعنی عزیز ترین عزیز
ناهید یعنی همان که به عمق ملکوت است
ناهید یعنی آب،یعنی نور

....


ناهید یعنی همان که نوشت
به نام پاک ترین،وفا دار ترین،بخشنده ترین و عاشق ترین
که عشق را آفرید و با عشق رنج فراغت.و در فراغت رنج خواستن.و در خواستن رنج داشتن.و در داشتن رنج همیشه داشتن.و در همیشه داشتن رنج دلزدگی را
به نام خدای عشق که در عشق رنج و شادی و سر مستی را در هم آمیخت و اشک عاشق به آن افزود،تا شوری آن همیشه زخم های عشق را بسوزاند و عاشق را رنج بیشتر دهد
به نام خدای عشق،مهربانی،خواهش و نیاز،کینه و خشم…و طوفان
به نام رسم عاشقی.به نام همه عاشقان که در عشق راستینشان،عشق را کینه کردند،کینه را خشم و از خشم طوفان ساختند.و طوفان جز به انتقام و خون فرو ننشست
به نام آنها که عشق خاموششان را فریاد نزدند.وفادار با کورسویی گرما،همیشه عشق را در اجاق قلب،سوزان و ملتهب مراقبت کردند
به نام آنها که عشق را به هر مرداب و لجنزار متعفنی نثار نکردند
به نام عشق،حرمت عشق،نثار عشق،بخشش عشق،کینه عشق،خشم عشق و نام مقدس رسم عاشق کشی
که تا انسان بر زمین است،این رسم مداوم بماند