چهارشنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۶

باز هم از حماقت های من


وقتی از خستگی مجبور شدم تو ماشین ده دقیقه بخوابم تا اصلا بتونم حرکت کنم،تازه تابع خود خواهی را کشف کردم
تابع خود خواهی عجیب نمودار پیچیده ای دارد.خیلی ها به من گفته بودند که نمودار رفتاری من بسیار شبیه این تابع خود خواهیست
اما شما که من را بیشتر می شناسید!شما را به خدا بگویید کجای نموار زندگی من شبیه این تابع جدید کشف شده است؟!مخصوصا هنگامی که حد آن را وقتی متغیر مراعات حال دیگران به سمت بی نهایت میل می کند حساب کنیم
در این موارد تابع خود خواهی میل می کند به بی شعوری.اصلا می آید می چسبد به محور بی شعوری
البته این وسط ها یه تابع دیگر هم وجود دارد که متاسفانه آن هم متغیرش همان مراعات حال دیگران است و باز هم متاسفانه وقتی حدش را حساب می کنی وقتی متغیر به بی نهایت میل می کند نمودار به منفی بی نهایت خرد/کوچک شدن میل می کند

از آنجا که من الان به شدت تو فاز خود سانسوری هستم بهتر است در این موارد بیشتر از این چیزی ننویسم.فقط شما که می دانید من اگر حرف نزنم می ترکم پس به خاطر جلوگیری از این انفجار چند خطی هم در حاشیه چند مساله را یاد آوری می کنم

اینکه بتوانیم چهار کلمه از چیزی که دلمان می خواهد حرف بزنیم حق مسلم ماست.البته در کنار انرژی هسته ای


رفیق هامان را انتخاب کنیم بهتر است.و اسم رفیق روی هر نا رفیق ترسویی نذاریم


به مرد ها،مخصوصا از نژاد ایرانی اش،آنقدر میدان ندهیم که محیط خانواده را با جنگل اشتباه بگیرند

دهانی که بی جا باز می شود سر آدم را به باد می دهد.و دهانی که اصلا باز نمی شود خود آدم را به گا می دهد


به قول یکی که خودش قدیم تر ها خیلی داد می کشید:آدم ضعیف داد می زند


اشتباه های خودمان را گردن بی عدالتی و نا مهربانی خدا نندازیم و وقت و بی وقت از خواب بیدارش نکنیم که پیشش از بی عرضگی و ترسو بودن خودمان حرف بزنیم


ترس آدم را بد بخت می کند.نه اینکه آدم بد بخت مجبور باشد ترسو شود


از سه دسته از آدما همیشه بدم میومده.آدمهای ترسو و بی معرفت و پیش داور


ارادت خاصی به حافظ دارم.شب عید گفت:درست را بخوان