جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۵

...



دست و پایم را حس نمی کنم. بدنم سنگینی جسمانی اش را از دست داده و خطوط اندامم در هم ریخته است. انگار ادامه ایوان و درخت ها و بیابان هستم و چشم هایم آویزان از ستاره هاست. چه دورم از همه کس و همه چیز. از ارتباط هندسی اجسام و تناسب معقول اشیا. از شمارش مکرر دقیقه ها و ضریب مطلق اعداد. از رابطه های مزین و فکرهای مدون. از لوح عظیم قانون و کتاب قطور اخلاق. از آداب صحیح زیستن و شیوه بودن. چه دورم از حاکمیت ماده و اصالت تاریخ و حقانیت ثابت ایده ها. از احکام حیض و نفاس و تجلی عقل اول و عالم مثال. چه دورم از جدال شرق با غرب و مستکبر با مستضعف و از آیین طهارت و رسم کفن و دفن و از آنکه می گفت خدا مرده است و آنکه از مرگ هراس داشت و آنکه در انتظار ظهور یک معجزه بود...

جایی دیگر- گلی ترقی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بین دو طرز فکر متضاد کشمکش در می گیرد . ولی معنی این آن نیست که یکی صد در صد درست می گوید و دیگری صد در صد نادرست .و بحث که به انجام رسید غالباٌ بهترین نکته های هر دو استدلال تبلور می یابد .

ولی در حالی که در گیر جرو بحثی این چنین هستیم نمی توانیم تصمیم بگیریم کدامین موضع عقلی تر است . به تعبیری این تاریخ است که تعیین می کند چی درست است و چی نادرست .

آنچه عقلی است ماندنی است .

ناشناس گفت...

faghat chand metr munde bud ke bebinamet. yeksaat too shahr sarghardun dor mizadam, umadam khune ghablit, raftam un parki ke baham raftim bastani khordim.... . 100 bar behet zang zadam hey migoft badan say kon , baraye man badan chand sanie bad bood....
ghesmat nashod. yade khyli chizao khyli ruza oftadam. yade avalin ghararemun ke mano nimsat kashtio ba un gole rose sefidet umadi...
faghat arezu mikonam khosh bashi :x

ناشناس گفت...

چقدر این انتخابت رو دوست دارم
نمیدونم
شاید حس نکنی که چقدر...
خیلی....
خیلی

ناشناس گفت...

salam azadeh jan omidvaram halet khob bashe,Valentine ro behet tabrik migam.