چهارشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۶

خیابانهای لعنتی


خیابانهای دوسلدرف هر روز صبح که به طرف دانشگاه میروم،من را مجبور می کنند که خاطرات بد رنگ چند ماه پیش را مرور کنم
از خودم عصبانی می شوم وقتی یادم می آید که پول قهوه های تلخی که خودم دادم و تو ندادی،به زودی ماشین می شود،بلکه کمی از خالی های زندگی تو پر شود
...
آن فشار ها... حتی خاطره یک روز شیرین در ذهنم پررنگ نمانده.همه شان زرد چرک هستند.و دلخوری های من بنفش
یادم است اواخر بود.برایم برای اولین بار عطری خریدی.که هیچ خوشحالم نکرد.آن روز خواستم بهت بگم:دوست من!من دارم می رم.این دست و دل بازی ها رو خیلی زود تر باید می کردی.الان جانت را هم گرو بگذاری،بر نمی گردم
نمی دانم تو دقیقا کجا اشتباه کردی
اما اشتباه خودم را پیدا کردم:چشم پوشی های بی جا


پ ن:من نمی دونم این پسر ها پولها شون رو کجا قایم می کنند.تو کیف پولشان که هیچ وقت پول نیست.و همیشه قبل از کافی شاپ یا رستوران رفتن باید دنبال بانک بگردند.عدد موجودی دفتر حسابشان هم که همیشه دو رقمی ست.سرت را روی بالششان هم که می گذاری،صدایی از اسکناس مچاله شده نیست.توی جوراب ها شون هم که جز لاشه سگ چیزی ندارند.پس از کجا یکهو یکماهه هزار یورو پول گواهی نامه رانندگی می دهند و بعد بلافاصله ماشین می خرند؟برای گشت و گذار های پسرانه هم انقدر پول دارند که همه دوستانشان را ناهار و شام دعوت می کننداگر فهمیدید این صندوق مخفی اینا کجاست لطفا به من هم بگین که این پول هامو همین طوری راحت نذارم رو میزهای رستوران ها و پمپ بنزین ها

۲ نظر:

ناشناس گفت...

تو به ما بگو اين پسر هاي خوش شانس از كجا پيدا مي شن.از تو لپ لپ يا از تو شانسي ؟ يا اصلاٌ اين پسرا چطوريان كه اينقده خوش شانسن ؟
به هر حال اين شازده ها كه شما ازشون نوشتيد نه به واسطه گزارشات شما بلكه براي نفس عمل و افكارشون هميشه خيلي زود تنها مي شن . سازگاريشون با محيط خيلي پائينه و .....

ناشناس گفت...

شاید بنونم کمکتون کنم. آدمهای عاقل پولشون رو برای کسانی خرج می کنند که از مرد بودنشون مطمئن باشند، ظاهرا این روزا خانمها چنین خصوصیتی رو کمتر دارند که البته خیلی هم بی راه نیست.