پنجشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۶

پنجره پاییز زده من
















اگر کمتر سیگار بکشم،با پولش نه سفر می کنم،نه حماقت هایم را جشن می گیرم

دوربینی می خرم که چشم برداشت هایم را با شما تقصیم کنم





۹ نظر:

Sheytun گفت...

man ham hazeram dar ghor zadanesh komaket konam shaid mosmere samar vagheh beshe in harfeto ghabol daramkhube khudetam ghabol dari.........

ناشناس گفت...

ما رو بگو فکر می کردیم تو ترکی.
زهی خیال باطل

Niloufar گفت...

الهی پنجره خونش را نگاه :)
چند روزی کلافه بودم نیومدم اینجا..ببین چیکار کرده دخترک
من اگه خیلی ولخرجی ها نکنم پولامو جمع میکنم میام یه روز اونجا تو بهم چای بدی
:)
البته زیاد غصه نخور خواهر من به این زودیا پولام جمع نمیشه

ناشناس گفت...

حالا اگه يك نفر تو كوچه بايسته و از اوني كه تو پنجره ايستاده عكس بگيره بدك نيستااااااااا

پ ن : دلمون برا آزي چش قشنگه تنگيده

ناشناس گفت...

اگر روزی توانستی تصاویرت از بوی رخوت انگیز پائیزو سوزی که از پنجره تا دل خاطرات را میسوزاند، با دیگران تقسیم کن....

ناشناس گفت...

قربونه اين چش برداشتات با اين قوري و استكان و گلهلي خوشگلت ...

ناشناس گفت...

salam,chetoori to?khob bodi behtar shoodi?
zoho shoghet ghabele tahsine,kare harkasiam nist,eyval,bos,babye

Niloufar گفت...

؟

ناشناس گفت...

اتاق زیبایی دارین.از کسی شنیدم که می گفت اگر روزی فهمیدی در راه اشتباهی،بدان بیراهه نمی روی.ولی اگر به راهت ادامه دادی،آنگاه بدان راهی بیراهه می روی.

سبز باشید