هر چند،خیلی وقت است که فوتت کردم و تو پرت شدی ته تاریخ،اما تعارف که نداریم،هنوز ابی که می خواند یادت می افتم
نمی دانم چه بگویم.تو جای هیچ حرفی نذاشتی
تو اینترنت گردی های این آخر هفته کلیپ حریق سبز و صدام کردی رو بعد از مدتها دیدم
یاد اولین شبی افتادم که تو خونه کسی بودم که فکر می کردم پسر خاله توست.اولها بود.تو از همان اول راحت دروغ می گفتی و من راحت باور می کردم
جالب بود.تو خیلی چیز ها را خراب کردی.اما هیچ آهنگی را نتوانستی خراب کنی
فقط مدتی آمدی و زندگی من را بد آهنگ کردی.که آن هم بی بخشم به همان نگاه اولت که به اشتباه صداقتی درش خواندم
امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام...نه!مرور خاطرات می کنم.به امید یافتن ساعتی که شاید شیرین گذشته باشد
حال ما را نمی پرسی.حق هم داری!از الطاف شهر جدید و خانه نوست که راحت فراموش می کنی.اما من هنوز از همان مغازه خرید می کنم...در همان ایستگاه سوار قطار شهری می شوم...از همان کوچه باریکه رد می شوم...پشت همان پنجره می نشینم...هنوز همان چراغ کم سوی جلو پنجره را نگاه می کنم و هنوز غصه هایم را بالای آن پل فریاد می زنم
تو نمی پرسی از احوال ما،اما من می نویسم
حال من خوب است.و دلم لک زده برای نوای دف
دف ساز خوش صداییست.و پنجه روشن برای نواختنش می طلبد
و پنجه های تو...تاریک بود
یادت است می گفتی تار می زدی؟!راستی تار می زدی؟!یادم است یکبار خیلی راحت گفتی سازت را فروختی.آن روز باید می فهمیدم که تو اصلا سازی نمی زدی.چطور می شود ساز یک نوازنده را از او جدا کنند و او نمیرد
وای که من چه ساده بودم
تلخ می نویسم،می دانم.هر وقت به سر خطی که تو شروع شدی می رسم،مزه دهانم تلخ می شود و زهرش را می ریزد به همه تنم.تا سر انگشتانم.تا نوک قلمم
دلم را شسته ام.تنم را می برند بشویند
من راه های سنت ماه و خورشید را رفتم.همه بی راهه بود
اینبار مهربانی می نوازد و من رقص سما می کنم.من عریان می رقصم و او با نوای سازش و پنجه روشنش تنم را می شوید
فقط گاهی نگرانت می شوم.نگران بار کجت که کی می خواهد به مقصد برسد
نمی دانم چه بگویم.تو جای هیچ حرفی نذاشتی
تو اینترنت گردی های این آخر هفته کلیپ حریق سبز و صدام کردی رو بعد از مدتها دیدم
یاد اولین شبی افتادم که تو خونه کسی بودم که فکر می کردم پسر خاله توست.اولها بود.تو از همان اول راحت دروغ می گفتی و من راحت باور می کردم
جالب بود.تو خیلی چیز ها را خراب کردی.اما هیچ آهنگی را نتوانستی خراب کنی
فقط مدتی آمدی و زندگی من را بد آهنگ کردی.که آن هم بی بخشم به همان نگاه اولت که به اشتباه صداقتی درش خواندم
امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام...نه!مرور خاطرات می کنم.به امید یافتن ساعتی که شاید شیرین گذشته باشد
حال ما را نمی پرسی.حق هم داری!از الطاف شهر جدید و خانه نوست که راحت فراموش می کنی.اما من هنوز از همان مغازه خرید می کنم...در همان ایستگاه سوار قطار شهری می شوم...از همان کوچه باریکه رد می شوم...پشت همان پنجره می نشینم...هنوز همان چراغ کم سوی جلو پنجره را نگاه می کنم و هنوز غصه هایم را بالای آن پل فریاد می زنم
تو نمی پرسی از احوال ما،اما من می نویسم
حال من خوب است.و دلم لک زده برای نوای دف
دف ساز خوش صداییست.و پنجه روشن برای نواختنش می طلبد
و پنجه های تو...تاریک بود
یادت است می گفتی تار می زدی؟!راستی تار می زدی؟!یادم است یکبار خیلی راحت گفتی سازت را فروختی.آن روز باید می فهمیدم که تو اصلا سازی نمی زدی.چطور می شود ساز یک نوازنده را از او جدا کنند و او نمیرد
وای که من چه ساده بودم
تلخ می نویسم،می دانم.هر وقت به سر خطی که تو شروع شدی می رسم،مزه دهانم تلخ می شود و زهرش را می ریزد به همه تنم.تا سر انگشتانم.تا نوک قلمم
دلم را شسته ام.تنم را می برند بشویند
من راه های سنت ماه و خورشید را رفتم.همه بی راهه بود
اینبار مهربانی می نوازد و من رقص سما می کنم.من عریان می رقصم و او با نوای سازش و پنجه روشنش تنم را می شوید
فقط گاهی نگرانت می شوم.نگران بار کجت که کی می خواهد به مقصد برسد
۲ نظر:
na almanisho baladam na torkisho na hich zabone dg,ama zabone adamizado taze yad gereftamo mitonam dasto pa shekaste ye chizai begam,masalan inke idto mikham azade,mikham behet dasresi dashte basham,hala age fahmid:(
dooste aziz!id man ke ke too profile nimrokh hamishe boode.hala baz minewisam:
freieazi
baz ham mersi ke sar mizani moratab
ارسال یک نظر