یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴

من آزاده ام


اينقدر اين دوست من قشنگ می نويسد که من رو دوباره وسوسه کرد که وبلاگ بنويسم
دوست خوبم ِ که من رو نميشناسی و اصلا نميدونی که وبلاگت رو می خونم ِ مرسی از اينکه دوباره وسوسه ام کردی.ای کاش می شناختی من رو. دوست خوبی هستم
کی گفته که آدما باید اول همدیگرو خوب بشناسن بعد تازه می تونن ادعا کنن که اون یکیرو دوست دارن؟ به کوری چشم همه اونا من تو رو دوست دارم و هیچ چیزی به جای این دوست داشتنم ازت نمی خوام. حتی اینکه بدونی من دوست دارم. نه اینکه ترسو باشم.نه! من همه عمرم احساسم رو فریاد زدم. اما اینبار ساکت میشم و صدات نمیکنم.شاید اینجوری بهتر باشه

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اینکه این دوست کی بوده و چرا ؟ و چطور ؟ و.......؟ که باعث شده تو بنویسی برام زیاد مهم نیست / ولی من هم ازش ممنونم
چون تو می نویسی و من خوشحالم .. /