با رویاهام جون سالم به در می برم
از غربت و دل تنگی ها و خشکی اینجایی ها که بگذریم
خوشهالم که همین سه ماه دیگه بابا رو بغل می کنم و ازش می خوام که منو ببخشه.و چه شبها که تا صبح بشینم و با آرزو غیبت همه پسر های شل و بی شعور را بکنیم.و به حماقت های خودمان بخندیم
خانه مان سرد است که باشد.گرمش می کنم.از سرو کله زدن با این اینجایی های زبون نفهم که سخت تر نیست
گور بابای دوست های بی معرفت.کلمه"عزیز"رو دوباره تو فرهنگ لغتم معنی می کنم.اینبار خیلی خلاصه تر.من که به معنی های جدید کلمات زود عادت می کنم
از غربت و دل تنگی ها و خشکی اینجایی ها که بگذریم
خوشهالم که همین سه ماه دیگه بابا رو بغل می کنم و ازش می خوام که منو ببخشه.و چه شبها که تا صبح بشینم و با آرزو غیبت همه پسر های شل و بی شعور را بکنیم.و به حماقت های خودمان بخندیم
خانه مان سرد است که باشد.گرمش می کنم.از سرو کله زدن با این اینجایی های زبون نفهم که سخت تر نیست
گور بابای دوست های بی معرفت.کلمه"عزیز"رو دوباره تو فرهنگ لغتم معنی می کنم.اینبار خیلی خلاصه تر.من که به معنی های جدید کلمات زود عادت می کنم