سه‌شنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۷

بزن تار


بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته
بزن تار و بزن تار
بزن تا بخونم با تو آواز بی خریدار
بزن تار و بزن تار
برای کوچه غمگینم برای خونه غمگینم
برای تو برای من برای هر کی مثل ما
داره میخونه غمگینم
بزن تار ای همیشه با منو از من قدیمی تر
واسه اونکه تو کار عاشقی میمونه غمگینم

براه عاشقی مردن به خنجر دل سپر کردن
واسه هرکی که آسون نیست
برای جاودان بودن واسه عاشق دیگه راهی
بجز دل کندن از جون نیست

بزن تا بخونم همینو میتونم
بزن تار و بزن تار

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
تولدت مبارک آزی چش قشنگه

Sheytun گفت...

salam salam , are bezan tar ke man ham mikhunam dele man mele sedai tare to gham nake chi begam ke mesele inke faghad aftabe tabestune vali dele hame pizeo berg rizone

ناشناس گفت...

پرده بگردان و بزن ساز نو
هین که رسید از فلک آواز نو
تازه و خندان نشود گوش و هوش
تا ز خِرَد در نرسد راز نو
بَرجِه ساقی طرب آغاز کن
مز میِ کهنه بنه آغاز نو
چون نکنم ناز که پنهان و فاش
می‌رسدم خلعت و اِعزاز نو
پِرِّ همایی بگشا در وفا
بر سر عشّاق به پرواز نو
بس کن کاین گفت نو نسبت به عشق
جامه کهنه ست به بزّاز نو

مولا نا

ناشناس گفت...

بزن آن پرده اگر چند تورا سیم از این ساز گسسته
بزن این زخمه اگر چند در این کاسه تنبور نماندست صدایی

to erade kon khodam barat tar mizanam :-*
(Taha)

morteza گفت...

تار نداشتم
يه سه تار دارم كه شكسته
ولي صداش بد نيست
برات زدم