شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۴

پارتی


والا تا اونجایی که من می دونم،پارتی یعنی:نوشیدن،حرف زدن با گروهی که بهشون یه جوری متعلقی،موزیک،رقصیدن،رقصیرن و رقصیدن
از وقتی اینجام واسه خیلی کلمه ها معنی های جدید پیدا کردم و سعی کردم این معنی های جدید رو واسه خودم جا بندازم که به اصطلاح خودم رو بتونم با محیط تطبیق بدم.مثلا اینکه نوشیدنی یعنی یه چیز مایع و مثلا نوشابه،حتی اگه گرم باشه یا گاز هم نداشته باشه باز هم نوشیدنیه.یا قهوه حتی اگر سرد شده باز هم نوشیدنیه و حتی سر ناهار و شام هم میشه با غذا قهوه نوشید.همینه که هست یا می نوشی یااز تشنگی بمیر.یا اینکه پول خرج کردن یعنی اول ماه که پول داری بروبا تمام پولت یه شلوار لی گرون بخر و حالا اگه تا آخر ماه نون هم نداشتی بخوری مهم نیست.عوضش خوش هیکل می مونی
و خیلی معنی های غریب.بماند که حالا خودم هم...انجا،اینجاست
و اما آخرین کلمه ای که دوباره برام جدید معنی شد: پارتی
پارتی آلمانی ها یعنی بنوش تا حالت به هم بخوره و فقط با دوست های صمیمیت باش و حوصله و وقتی برای چیز های جدید و گلی که جلو در التماست می کنه که کمی از وقتتو بهش بدی نداشته باش
حتی اینجا کسی تو پارتی نمی رقصه.در کل پارتی یعنی:نوشیدن و راجع به آب و هواحرف زدن
اینجا کسی حوصله نداره! حتی اگر گوشه ای، پروانه ای تازه متولد شده بسوزه.چون پارتی ه و پارتی یعنی نوشیدن و حرف الکی زدن
حتی کسی متوجه نورو گرمای آتشش هم نمیشه

هیچ نظری موجود نیست: