جمعه، آبان ۲۰، ۱۳۸۴

مگه نمی فهمید که جاده شمال میخواهیم؟



مگه میشه آدم وقت نکنه بره یه سر شمال؟!این همه پاییز،این همه خبر خوب،این همه بوی ماه مهر،من که نمی فهمم
یکبار کمتر می رفتید قلیون بکشید، یک دور کمتر جردن رو بالا و پایین می رفتید،... اما وقت میکردید که چهار تایی بریم تا یه جاهایی از جاده شمال که پر از پاییزه.ما بعضی وقت ها نمی فهمیم که به چی احتیاج داریم.می تونم قسم بخورم که تو هفته گذشته هر سه مون به جاده شمال نیاز داشتیم.با صدای حضرت
من از اینجا با اینکه دستم کوتاه یه تیکه جاده شمال بهتون هدیه می کنم. به خدا که اگه تو موقعی که دوست جونم اومده بود تهران ،تهران بودم،خودم می اومدم دنبالتون با زور کتک هم شده می نداختمتون تو ماشین می بردمتون شمال که یادتون بیاد تا نشینیم کنار هم- نزدیک هم- نمی تونیم دل همو گرم کنیم

هیچ نظری موجود نیست: