ساعت حدود هفت شب بود. بعد از یه امتحان چهار ساعته تازه از دانشگاه رسیده بودم خونه اول یه سوپ آماده واسه خودم درست کردم و از سرمای بی سابقه امسال زمستون خودمو پیچیدم لای یه پتو و با سوپم ولو شدم جلو تلوزیون تا تنها سریالی که الان حدود یک ساله دنبالش میکنم(که یه جورایی سر کارم)شروع شه. سریال ساعت هفت و ربع شروع میشه.گفتم این یه رب رو صدای تلوزیون رو قطع می کنم و یه آهنگ آروم گوش میدم.اما همین طوری بی صدا داشتم برنامه ای رو که همیشه قبل از این سریاله نشون میده میدیدم.یه دختر خانمی رو نشون میداد که کاپوت ماشین رو زده بود بالا( مثلا ماشینش خراب شده)و تو سرما هی داره دستاشو"ها" میکنه .در واقع دوربین مخفی بود و می خواستند ببینند اگه یه خانم گوشه خیابون ماشینش خراب بشه آیا کسی کمکش میکنه؟دختر خانم خیلی ساده بود.بدون آرایش،با شلوار لی،کفش های کتونی و کاپشن بلند تا زیر زانو.خیابون نسبتا پر رفت و آمد بود و در دقیقه حد اقل یک نفر(پیاده)از کنار دختر خانم رد میشد.جالب اینکه در طول مدت یک ساعت و نیم(اینطور که زمان پایین صفحه نشون میداد)فقط یک آقا حاظر شد به طرف دختر خانم بیاد و ببینه که میتونه کمکی بکنه یا نه.تازه اونم بعد از اینکه خود دختر خانم از آقا خواهش کرد(قبلش هم تکو توک از عابرهای پیاده خواهش میکرد اما همه یه بهانه ای آوردند و رد شدند).تا اینجا فکر کردم این گزارش می خواد بگه آقایون،خانم ها رو مثل خودشون میدونند و یا آقایون آلمانی از تکنیک ماشین چیزی سر در نمیارن.اما بعد همون دختر خانم لباسشو عوض کرد و همون جا با ماشین به اصطلاح خرابش منتظر کمک شد.این بارکمی آرایش داشت و یک دامن خیلی کوتاه پوشیده بود با یه چکمه پاشنه ده سانتی سفید بلند نوک تیز و یه کاپشن کوتاه که کمی هم جلوش باز بود (هی!یه همچین لباسی اینجا خیلی غیر معمول نیستااااااا) بعد
بقیه شو نمیگم که آقایون زیاد خجالت نکشن
بقیه شو نمیگم که آقایون زیاد خجالت نکشن
اولش یه کم باز اون حس ها و فکر های بد نسبت به آقایون اومد سراغم.اما بعد یاد مرد های معروف هم وطنم افتادم که تو مانتو گشاد و روسری سه متری که هیکل آدمو بی قواره تر از اونی که هست نشون میده هم حرمت هیچ چیز رو نگه نمی دارن و قربونشون برم همه چیز رو حق خودشون می دونن.اینجا حد اقل یه کم تکلیف معلومه.هر چند که مرد ها همه سر و ته یه.......سوتفاهم هم بشه زیاد برام مهم نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر