شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴

برای آرزو


من هنوز غریزی بودم و نقاشی من کار غریزه بود.شهر من رنگ نداشت.قلمو نداشت.در شهر من موزه نبود.گالری نبود.استاد نبود.منتقد نبود.کتاب نبود.باسمه نبود.فیلم نبود.اما خویشاوندی انسان و محیط بود.تجانس دست و دیوار کاهگلی بود
فضا بود.طراوت تجربه بود.میشد پای برهنه راه رفت و زبری زمین را تجربه کرد
سهراب

هیچ نظری موجود نیست: