دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵

هوای پاییز دارم


این روز ها همه جا پر شده از پاییز و من دلم تنگه برای نوشته های نیلوفر و موزیک وبلاگش
شاید روزی بیاد که ما با هم توی یکی از پارکهای تهران قدم بزنیم و از خاطره های پاییز هایمان برای هم بیشتر بگوییم.شاید چیزی بیشتر از چند خط اینجا
من کنارش راه بروم و دلش را گرم کنم
کاش دوبال داشتم که بهش هدیه کنم
کاش سوزن و نخی آسمانی داشتم که بال های کنده شده اش را می دوختم
وقت پروازش باید هر چه زود تر برسد
کاش می توانستم یکی از همین شبها وقتی چشمهای کبودش را بسته و خواب پرواز می بیند،همه تنهایی هایش را بدزدم

۲۱ نظر:

ناشناس گفت...

به نیلوفر حسودیم شد

ناشناس گفت...

ازا ده عزيزم سلا م
منم که به تو اينقدر و ا بسته شدم که هر روز منتزر ميمونم ان ببينمت و مسل هميشه مزا هم بشم
امروز صدا ی قشنگ تو شنيدم
اميدوا رم به زودی از نزديک ببينمت شا يد بتونم کمی از دلتنگی ها ی پا ياييزيت کم کنم
اگه لا يق بدونی

اين روزا عزيزم جا ی تو اينجا خيلی خا ليه
ولی ذهن من از تو لبريز
ازا ده عزيز
بلا خره يه روزی
شا يد نيلوفر هم رها شد
رها ی رها

ازا ده عزيز تنها دوست مجا زيه که به دنيا ی واقعی من امدی
امدنت برا م خيلی عزيز ه
بدجوری به بودنت ع ا دت کردم
اينبا ر تويی که از دستم کلا فه ميشی عزيزم

ناشناس گفت...

دلم اروم نمی گيره بيا م نت و حتا اگه 10 مين پيش کمّنت زده با شم
دوبا ره ندم::...ديوونه شدم؟بخند بهم!

سيه چشمی به کا ر عشق استا د
به من درس مهبت می دا د
مرا از يا د برد اخر
ولی من
بجز او عالمی را بردم از ياد

ديگه مزرت با اين تايپ عجيب قريبم

ناشناس گفت...

ساده
مثل سلامی و لبخندی
خدا
روی صندلی اتاق نشیمن نقاشیت کرد
و اتفاق افتاد
نا به هنگام و به هنگام تر
دستانت را هنوز گرم کشیده بودو موهایت هنوز لخت
به تمامی
دیگر باره بر تن من آفریدت
روی این تخت چوبی و اتاق تاریک
و این بلند ترین فریاد بود
ازبودنش

ناشناس گفت...

ee on behso dige delam tange

ناشناس گفت...

azadehye aziz!to che dele bozorgi dari ke enghadr khoshgel mitooni hamaro doost dashte bashi.to hamash mohabat mikoni bad taajob mikoni ke chera digaran behet vabaste mishan?
albate be nazare man in vabastegiha kheili ghashange.
khoshhalam ke minevisi

ناشناس گفت...

chashmeee...silent misham:D

ناشناس گفت...

به خانه می رفت
با کیف
و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟
مادرش پرسید.
دعوا کردی باز ؟
پدرش گفت .
و برادرش کیفش را زیرو رو می کرد
به دنبال آن چیز که در دل پنهان کرده بود.
تنها مادر بزرگش دید.
گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش و خندیده بود.

ناشناس گفت...

جواب نوید
گل من!من از اومدن هر کسی به زندگی واقعیم خوشحال می شم.قبلا هم گفتم،اینجا رو کمتر دوست دارم.اما گاهی اینجا تنها اتاق مهمانی من می شه.تو به هر دو خوش آمدی

ناشناس گفت...

جواب جادوگر
همون گله که لای یکی از کتابهای تو خشک شده و قرار بود بدیش من؟

ناشناس گفت...

جواب فرشید
فرشید عزیز.من چرا انقدر کم لطفم که با اینکه تو منو اینقدر می شناسی،من اصلا نمی شناسمت
به هر حال مرسی که سر می زنی و زندگی خالی ز لطف من رو ورق میزنی

ناشناس گفت...

salam gole man
be siah sefid manam khosh omadi....

ناشناس گفت...

rasti mishe linket konam weblogam?

ناشناس گفت...

salammm
man harroz miam khonat mehmoniii

ناشناس گفت...

مگه بهت نگفته بودم
بی تو روزگاز من
تیره و تاره
حالا یادگار من
بعد سفر کردنه تو
طناب داره
دیگه جون نداره دستام
آخر قصه رسیده
عطر تو مثل نفس بود
واسه این نفس بریده
مگه بهت نگفته بودم
بی تو روزگاز من
تیره و تاره
حالا یادگار من
بعد سفر کردنه تو
طناب داره
به تو گفتم زنده ام
با نفس خیال چشمات
چشاتم تنهام گذاشتن
حالا من موندم و اشک و
بغض و آه و تک ستاره تو بودن
بگو گفتم یا نگفتم
همش دارم فکر میکنم
دست یکی تو دستته
دارم میمیرم ای خدا
فکر میکنم حقیقته
حس خوبی ندارم
چشام همش به ساعته
می رسم این چه حسیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی میگه خیانته
دلواپس و بی تابم
باز امشبم بی خوابم
ازت خبر ندارم و
تا خوده صبح بیدارم
تنهایه بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور . . .

ناشناس گفت...

من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر ونسيم

من به سرگشتگی ‌آهوی دشت

من به تنهايی خود می مانم

من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگی

گيسوان تو به يادم می آيد ...

من در اين شب كه بلند است به اندازه حسرت زدگی

شعر چشمان تو را می خوانم ...

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ژرفترين راز وجود

ناشناس گفت...

salam azizam
............
khodet bekhon az in noghetha harfay man oooo

ناشناس گفت...

chans saat dige bayad sabr konam?:(

ناشناس گفت...

nemidona offlina mirese ya na!!omadi sms bede,zod biam

ناشناس گفت...

آره همون گل و می دونی که باید برش گردونم به جنگل؟؟؟

ناشناس گفت...

jawabe jadoogar

un rooz ke gofti mikhay golaro bedi be man, nafahmidam chera mikhay in karo bokoni. alan ham nemifahmam chera mikhay baresh gardooni be jangal
man hichi nemifahmam