سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

ساده مهمان

از تنهایی اسباب کشی کردن،سرما خوردگی،سوختگی حاصل از بی تجربگی در اتو کردن،گم شدن جزوه ها سه هفته قبل از امتحان،یک گوشه خلوت تو دنیا برای گریه تنهایی پیدا نکردن و دل تنگ شدن های کودکانه برای ایران که بگذریم،جای همه شما که دوستتان دارم خالی،امروز سفره غذا را در بالکن پهن کردم و مهمانهای من گنجشکهایی بودند که به ته مانده بشقاب های ما هم راضی ا ند.و گلهای لبه بالکن،که فقط کمی آب می خواهند
چرا ما اینقدر راحت فراموش می کنیم

هیچ نظری موجود نیست: