جمعه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۵

هنوز کسی هست


چه اهمیت دارد اگر گاهی با معرفت ها بی معرفت می شوند.چه اهمت دارد اگر گاهی این مردم فقط ادعا می کنند.اینکه گاهی مجبوری کیسه ای پر از بی حرمتی را به دوش بکشی و حرفی برای گفتن نداشته باشی.بالاخره شنیدن دروغ برایت عادی می شود.اینکه می شنوی و باید طوری رفتار کنی انگار که نشنیدی.ببینی و سرت را به نشانه تایید تکان دهی.چه اهمیت دارد که این بلبل خوش صدا یک روز چه چه می زنند و فردا از صحنه روزگار محو می شوند
مورد عشق کسی قرار گرفتن آدم را قوی ی کند و عشق ورزیدن آدم را شجاع.چه اهمیتی دارد اگر فرصتی برای شجاع تر شدن به تو داده نمی شود
چه اهمیت دارد اگر موزیک تو مغزت می کوبد و با کسانی می رقصی که بینتان دنیا فاصله است و تنها چیزی که شما را بهم وصل می کند نیمکت های سالن دوهزار است.کسان که دوستشان نداری و حرکت بدنشان برایت موزون نیست.چه اهمیت دارد اگر موقع رقص قدمهاتان هماهنگ نباشد.چه اهمت دارد اگر گاهی اصلا دیده نشی
هنوز هوا به اندازه نفس کشیدن تو هست.هنوز هوا خوب است.هنوز پشت سالن غذا خوری چند تا نیمکت زیر نور ماه خالیست.هنوز چند تا سیگار هست که به خاطر تنهایی تو می سوزند.و هنوز کسی هست که با این موزیک مسخره دیوانه نشود.هنوز کسی هست که وقت داشته باشد.هنوز کسی هست که جرات کند پا برهنه وارد تنهایی تو شود و جسارت کند وبرایت آواز عاشقانه بخواند.هنوز کسی هست که می گوید:"دوست دارم مثل گل من بخندی و من عاشق لبخندت شوم.من از بوی زن، لذت می برم.من از لطافت زن سبز میشوم".واین صدا شبیه صدای هیچ بلبلی نیست
هنوز کسانی هستند که با وجود اینکه حواسشان خوب به زندگی شان است فراموش نکرده اند که زندگی خیلی خالی می شود اگر فقط آنجا باشند ،فقط از آن طرف بروند یا فقط به آن بقطه نگاه کنند.هنوز کسی هست که می داند هر چه هست همین جاست.ما اینجاییم.من اینجام.و تو هم
من را ببین و خودت را به من نشان بده.از من تشر کن به خاطر وقتم،که بخشیدمش به دوستی مان.نه به خاطر شرابی که با تو ننوشیدم و رقصی که با تو نکردم
از من تشکر کن چون یک فرشته زمینی هستم و هنوز دنبال چیزهایی هستم جدا از دنیای غریب اینجایی ها
من را به مهمانی آدم حسابی ها ببر.من وقت دارم.برای نوشیدن یک قهوه و یک قهوه دیگر.من همه وقتهای دنیا را دارم.من به اندازه همه این دنیا حوصله دارم.با من حرف بزن.از من تعریف نکن.گوشم پراست از این چه چه زدن های تکراری.حرفی را نزن،فقط چون همه می زنند.کاری را نکن،فقط چون همه می کنند.از خودت بگو.از زنی که دوستش داری و می دانی که دوستت دارد
قصه زمین خوردن های من در سرازیری ها و سر بالایی های کوچه پس کوچه های زندگی شنیدن ندارد.سر زانو ها و کف دست هایم را ببین.و همین بس
اصلا چیزی نگو.بگذار همینطور ساکت کنارت بنشینم و خوشحال باشم که هنوز کسی هست

هیچ نظری موجود نیست: