یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

دوست من!زود بیا


دو ساعت پا زدن
یک طرف دشت بکر،یک طرف راین
کافه قدیمی آلمانی دم راین
یک گلاس شراب قرمز و تماشای سرخ غروب
و من تو دلم بلند بلند صدا میزدم:ناهید!ناهید!زود بیا.اینجا خیلی کمی

هیچ نظری موجود نیست: