چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۵

غربت من




یاد ماشین بازی های ایران به خیر.خیلی دلم واسه گاز دادن تو یه اتوبان بدون ته تنگ شده بود.دیروز باز من بودمو فرمون و کلاچ و گاز و دنده و یه اتوبان بدون ته.هر چقدر می خوای گاز بده.هر چقدر می خوای صدای ضبط رو بلند کن.هر چقدر می خوای گریه کن.هر قدر می خوای سیگار بکش.هر قدر می خوای داد بزن و بخون
غربت من هر چی که هست
از با تو بودن بهتره
آخر خط زندگی
این نفسای آخره
وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر می شم
وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر می شم
این آخر راه دیگه
باید که تنها بمیرم
تنها تو اوج بی کسی
تو غربت آروم بگیرم
باید برم باید برم
باید که بی تو بپرم
آخ که چه سنگین می زنه،این نفسای آخرم
سکوت من نشونه رضایتم نیست می دونی
گلایه هامو می تونی از توی چشمام بخونی
بگو آخه جرمم چیه
که باید اینجور بسوزم
هیچی نگم داد نزنم
لبامو رو هم بدوزم
در به در غزل فروش منم که گیتار می زنم
با هر نگاه به عکست انگار
من خودمو دار می زنم
نفرین به عشق به عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به شق منو تو
به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو

هیچ نظری موجود نیست: