سه‌شنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۴

از دست بعضی ها

هفته پیش تو وب لاگ یه آقای محترم یه متن با مزه خوندم که هنوز داره...میسوزه.چند صفحه ای خودم جواب براش نوشتم اما بعد از فرستادنش پشیمون شدم.به خودم گفتم:خر عیسی...جالب اینکه دیشب باز به طور اتفاقی تو وب لاگ یه دختر خانمی که تو وین زندگی می کنه ومثل خیلی ها یه 10 متری از سطح زمین فاصله داره،اینو خوندم
البته تو وب لاگ من جای مطرح کردن بدیهی ها نیست اما خوب چون هنوز دارم از هفته پیش میسوزم، گفتم اینجا اینو بنویسم،که هم یه آب خنکی باشه واسه ... سوخته ام و هم قابل توجه آقایونی که...بگزریم
مردها مثل « مخلوط كن » هستند:در هر خانه يكي از آنها هست ولي نميدانيد به چه درد ميخورد!! مثل « سيمان » هستند:وقتي جائي پهنشان ميكني بايد با كلنگ آنها را از جا بكنی!! مثل « آگهي بازرگاني » هستند:حتي يك كلمه از چيزهائي را كه ميگويند نميتوان باور كرد!! مثل « كامپيوتر » هستند:كاربري شان سخت است و هرگز حافظه اي قوي ندارند!! مثل « طالع بيني مجلات » هستند:هميشه به شما ميگويند كه چه بكنيد و معمولاً اشتباه مي گويند!! مثل « پاپ كورن » هستند:بامزه هستند ولي جاي غذا را نمي گيرند!! مثل « پيكان دست دوم » هستند:ارزان هستند و غير قابل اطمينان!! مثل « موز » هستند:هرچه پيرتر ميشوند وارفته تر ميشوند!!مثل « باران بهاري » هستند:هيچوقت نميدانيد كي مي آيند ، چقدر ادامه دارد و كي قطع ميشود!! مثل « جاي پارك » هستند:خوب هايشان قبلا" اشغال شده و آنهائي كه باقي مانده اند يا كوچك هستند يا جلوي درب منزل مردم!! مثل « نوزاد » هستند:در اولين نگاه شيرين و با مزه هستند اما خيلي زود از تميز كردن و مراقبت از آنها خسته مي شويد

هیچ نظری موجود نیست: