دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۴

انار


من اناري را، مي‌كنم دانه، به دل مي‌گويم:خوب بود اين مردم، دانه‌هاي دلشان پيدا بود
مي‌پرد در چشمم آب انار: اشك مي‌ريزم
..........................................................
دیروز رفتم یه سر بهشت.میوه فروشی.دو تا سیب خریدم دو تا گلابی یک خیار،دو تا گوجه فرنگی.لای جعبه ها یه جعبه دیدم بوی
زمستون می داد.بوی بابا می داد.که وقتی سرما می خوردیم نگرانمون بود.جعبه شلغم.(اینجا معمولا شلغم نیست و فقط توی بعضی از
میوه فروشی های ایرانی و ترک گیر میاد)
چهار تا شلغم خریدم با دو تا انار که امشب خونه حال و هوای زمستون و بابا رو داشت باشه
انار ها همیشه توی یه سینی گرد با یه چاقوی بزرگ دسته چوبی بریده می شدند و برای دختر لوس و ننر بابا با مهربونی خواصی به شکل تاج خروس چیده می شدند کنار سینی جلو من
............................................................
ای دخترم تاج سرم،از برگ گل نازک ترم
من از تموم پدرا،ای دخترم عاشق ترم
هی ناز نکن که ناز تو،به نرخ جونم می خرم
دختر عشق باباشه،بابا عاشق کاراشه
روی دو چشمون بابا،دخترم فقط جاشه
ای نور دو چشمونم،من غرق تماشاتم
ای عشق دل بابا،دلواپس فرداتم
آفتاب می زنه،یخا روآب می کنه
لالایی من چشاتو خواب می کنه
دختر عشق باباشه،بابا عاشق کاراشه
روی دو چشمون بابا،دخترم فقط جاشه
............................................................
زمستون پار سال که ایران بودم از این هم بیشتر لوسم می کرد.تا گفتم انارهوس کردم،رفت یک جعبه انار خرید واسم دون کرد،حتی نمک هم زد ریخت تو کاسه با قاشق داد دستم گفت : بیا عزیزم.انار بخور
............................................................
امشب انارمی خورم با شلغم.و میشینم رو دوشت تا یه دور منو دور اتاق بچرخونی
ببینم!یکی که خیلی وقته میگه عاشق نمی شه،می تونه ادعا کنه که خیلی وقته عاشق باباشه که

هیچ نظری موجود نیست: