دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

عید پاک


دیشب چقدر دیر اومدی-
خوب با دوچرخه بودم.خیابونهاروهم خوب بلد نیستم.یه کم گم شدم-
تخم مرغ خریدم و رنگ.امروز عید پاکه.باید تخم مرغ رنگ کنیم-
عالیه!من امسال تخم مرغ رنگ نکردم-
خوب معلومه.چون عید امروزه.تازه امروز باید رنگ کنیم-
نه بابا!خنگه!عید و میگم.نوروز-
هاااااا؟نوروز چیه دیگه.آدم فقط روز عید پاک تخم مرغ رنگ می کنه-
آره آره.تو درست میگی .ولش کن.حالا کو رنگا؟-
بیا دست کش دستت کن دستهات رنگی نشه.یه دختر خانم باید دستاش تمیز و قشنگ باشه-
برو بابا.گور بابای دخترخانم بودن.می خوام دستمو بکنم تو رنگ.حالش به این رنگی/کثیف شدنهاست-
خیلی لذت داره که یک هفته تمام دور ناخنهات رنگی باشه؟-
نه.اما خیلی لذت داره-
وقتی انگشتتو میکنی تو شیشه رنگ...رنگ رو با انگشت در میاری میمالی کف اون دستت...تخم مرغ رو میذاری رو رنگ و بعد بین دو تا کف دستت تخم مرغ لای رنگها بازی میکنه. و دستهای تو رنگی می شه.هم رنگ این تخم مرغی که هر سال اول بهار به عنوان سنبلی از زندگی دوباره رنگ می کنیم
بدون دست کش یه تخم مرغ رنگ کن.می فهمی چی میگم
عمررررررن.نمیخوام بفهمم چی میگی-
باشه.حالا مسابقه. ببینیم کی تخم مرغ هاش قشنگ تر می شه-
نه.ببینیم کی زود تر تمومه تخم مرغ هاشو رنگ می کنه-
خوب ...معلومه!تو!من نمی خوام زود تموم بشه-
پس می بازی-
باشه بابا.از الان تو بردی-
.........
ناهار روز عید ماکارونی پختم با سس آماده آلدی.ولی یه شراب پنج ساله باز کردم و گزاشتم تا ناهار نفس بکشه
میز ناهار با شمع ها و شکلات های عید و تخم مرغ های رنگی تزیین شد
بازی روز عید هم این بود که باید هر کدام یکی از تخم مرغهایی که رنگ کردیم رو ور می داشتیم و از نوکش میزدیم بهم.مال هر کی نشکنه اون قوی تره و تو اون سال با مشکلاتش محکم تر مقابله می کنه
که تخم مرغ من نشکست.دوستم گفت
مسابقه"هر کی زود تر تخم مرغهاشو رنگ کنه"رو من بردم-
بازی "تخم مرغ کی سفت تر"رو تو بردی.ای کاش من می بردم که امسال از پس مشکلاتم راحت بر می آمدم
نگران نباش...بر میای...امسال من مشکلاتی خواهم داشت که-
برای از پسشان به راحتی بر آمدن باید تخم مرغ هامو زره پوش کنم.این یه تخم مرغم که نشکست زیاد دل منو خوش نمی کنه
اااااا.پس میدیش به من؟تخم مرغی که نشکسته رو بخوری شگون داره-
بیا بابا.برای تو.دلت خوشه هااااا-
...........

سر ناهار گیلاسهای شراب رو بلند کردیم
گفتم
به سلامتی ما و دوستی مان-
آره.به سلامتی ما و عید.با اینکه بدون خانواده جشن می گیریم-
تو دلم گفتم
بنده خدا حق داره.آدم که اینجاست فکر می کنه خانه چه خبره.و خانواده چه قلب گرمی دارند.و حیف که آدم تو جشن های خانوادگی نمی تونه با خونوادش باشه
باید فارسی یادش بدم که پست "عید"نیم رخ و بخونه
لبخند می زنم و گیلاس هامون رو به هم می زنیم
....

پ ن:از تخم مرغ هایی که رنگ کردیم عکس گرفتیم.ظاهر شد میذارم اینجا ببینید




هیچ نظری موجود نیست: