شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

می بده تا غم بره از یاد من

میگه:آدم نباید یادش بره مال کجاس.من مال کردستانم.عاشق شعرای فارسیم
بارون که گرفت گفت:الان خیس میشیم.مرده شور این هوای آلمان و ببرن
میگم:چتر چیه بابا.شاعر میگه چتر ها را باید بست،زیر باران باید رفت...مگه نه شیدا
شیدا:من نمیدونم این چیزا رو.من اینو بلدم:زیر بارون دیدمش...تو خیابون دیدمش
شب که احسان ساقی شده بود می خوندم
همه تشنه لبیم ساقی کجایی
گرفتار شبیم ساقی کجایی
اگه صبو شکت عمر تو باقی
که اعتبار می تویی تو ساقی
....
میبینم رو پام خوابش برده
میگم حالت خوبه؟پاشو ساقی داره حال میده بهمون
میگه:ساقی یعنی چی
میگم:یعنی همون باده فروش
میگه باده یعنی چی
میگم بخور بابا همون عرق سگی خودمونه
...
باز میخونم
باده فروش می بده
باده فروش می بده
باده نابم بده درد شرابم بده
آفتاب از اون گوشه ایوون پرید
عشق و بهار و همه چی پر کشید
خسته شدم از بد این سرگذشت
غم نمیخوام اشک من از حد گذشت
آفتاب از اون گوشه ایوون پرید
عشق و بهار و همه چی پر کشید
خسته شدم از بد این سرگذشت
غم نمیخوام اشک من از حد گذشت
باده فروش می بده باده فروش می بده
دوست ندارم این همه بد دیدنو
باز به حقیقت برسونین منو
باده فروشان می و مستی میخوام
عمرمو با باده پرستی میخوام
عاشق عشقم منو باور کنین
باز دو سه جرعه میو بیشتر کنین
عاشق و دیوونه بدونین منو
باز به حقیقت برسونین من
وباده فروش می بده باده فروش می بده
دلم از غصه به تنگ اومده
دنیا با من بر سر جنگ اومده
رحمی نداره دل صیاد من
می بده تا غم بره از یاد من
....
خوابت برد؟بابا ادعاتو عشق است


هیچ نظری موجود نیست: