سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

بابا دمت گرم

با خوشحالی به دوست "صمیمیم"میگم:تو آگهی های روزنامه که دنبال کار میگشتم،یه جا زنگ زدم آدرس داد چهارشنبه برم برای معرفی.آدرس خانه رقص دوسلدرف رو داد.همون جا که تو کار می کنی.اسم خانمه هم مونیکا س. همون رییس توه؟مگه اونجا دنبال کسی واسه کار میگردن
میگه:خوب آره.مونیکا همیشه کارگر می خواد
نمی دونم" ای ول بابا.دمت گرم"به آلمانی چی میشه؟!دختر تو که می دونی من یک ماهه دنبال کار میگردم.خوب چرا صدات در نمیاد.خووب که کارت رو خودم برات پیدا کردم
یه جا خوندم:این آدما فقط در تکه ای از زندگی آدم،با آدم شریکند.آن یک تکه هم ردیف اول کلاس نشستن است
تازه تو این یک تکه هم درست حسابی شریک نیستند.دو هفته س بهش میگم ده دقیقه وقت بزار این مبانی خیاطی رو که من اول ترم سر کلاس نبودم بهم یاد بده.هی میگه:همش تو جزوه هست
بابا من اگه از خیاطی و این جزوه چیزی سرم می شد که منت تو رو نمی کشیدمبازم دم این بچه هایی ایرانی ترم بالا تر گر
م

هیچ نظری موجود نیست: