سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

پنجره های شماره دار






اگه این دوست پسرم هم ولم کنه دیگه از راه چپ میرم-
چرا از راست نمیری؟-
خوب راست راه خوبس دیگه.میدونی چیه؟!وقتی-
هیچ کس عاشقت نیست/نمی شه،چرا خوب بمونیم و زندگی رو به خودمون سخت کنیم؟به هر حال که همه چیز گهه
چی میگی؟حالت خوبه؟چت شده؟-
چرا من نرم با یه مردی مثل فلانی که خرج-
زندگیم رو بده،من هم راحت درسمو می خونم وحالمو می کنم.نمی خوام انقدرمنتظر بمونم تا با اسب سفید بیاد.اسب سفید نخواستیم بابا.من می خوام با پرشه بیاد.اصلا هم مهم نیست کی باشه.همه چیزمو می فروشم.حتی روحمو.می شناسی کسی خریدار باشه؟جدی می گماااا
چته بابا.(باز از سر کار اومد.اگه گذاشت بخوابیم) چی شده-
تعطیلی آخر هفته مو از سر شب تا الان ظرف می شورم،آخرش پول-
که بهم میده کف دستم باید دنبال سنت ها بگردم.خرج کاغذ و مداد و شام شبم هم در نمیاد.تفریح و سفر رو که فراموش کن
خوب عزیزم چرا روزای کاری تو کم کردی؟ترم-
پیش که خوب بود.خرجات همه در میومد
خوب عوضش هفت تا واحدمو نتونستم پاس کنم.خیر سرم دانشجوام-
جون آزی غر نزن.برو خدا رو شکر کن که یه کار داری.مثل من-
نباید از این رستوران به اون کافی شاپ بدوی و منت این صاحب مغازه ها رو بکشی.همه شرایط رو که داشتی راضی میشن.سر فرم قرار داد پر کردن ازت میپرسن "ملیت؟" هنوز "ایر..." نگفتی،میگه:"شرمندم. نمی تونیم کار به شما بدیم"باز دو روز کار می کنی،اجاره خونه و پول بیمت که در میاد
جدی واسه ایرانی بودنت بهت سخت کار میدن؟-
تو این هفته امروز نهمین"نه" رو شنیدم.خسته شدم به خدا-
تو هم الکی غر نزن.الان هر چی غر بزنی نه کار بهتری گیرت میاد نه یه مرد که با پرشه بیاد دنبالت
جای من بودی چی کار میکردی-
می خوابیدم-
اااااا.مرد و میگم.اسب سفید یا پرشه سیاه؟منتظر کدوم می مونی-
من؟من خودم پای پیاده میرم دنبالش.فکر کردی میشینم تا اون بیاد؟-
حالا میزاری بخوابیم؟
فکرم کار نمی کنه.گشنمه-
یخچال خونه من از یخچال تو خالی تره.فقط می تونیم بخوابیم-
خوب بخوابی.اما اگه مردی رو میشناسییییی...من حاظرم-
اااااااااااه ه ه ه.بخواب بابا-
................................................
هر روز با قطار که از دانشگاه میام خونه ،یه خیابون مونده به ایستگاه مرکزی قطار،ساختمانی رو میبینم که پنجره هاش شماره داره و پشت پنجره ها خانمهای نیم لختی ایستاده اند و هر مردی که رد می شود هر حرکتی می کنند تا شاید اون روز بیست و پنج یورو درآمد داشته باشند. اولها از خودم می پرسیدم :چطور میشه پنجره اتاق آدم تو یه کشور "سوسیال دموکرات" شماره بخوره؟این هم جواب

هیچ نظری موجود نیست: